mhsafary

ادبیات،شعر،سیاست

mhsafary

ادبیات،شعر،سیاست

دروغ

پدر یک ربات دروغ سنج می خره. این ربات به کسی که دروغ بگه سیلی می زنه پدر: پسر، امروز صبح کجا بودی؟ پسر: مدرسه ربات یک سیلی به پسره می زنه ...پسر: درسته ، دروغ گفتم، من رفته بودم سینما ......پدر: داستان فیلم چی بود؟ پسر: داستان اسباب بازی ربات یک سیلی به پس...ره می زنه پسر: درسته ، فیلم بی ادبی بود پدر: چی!!!؟ من وقتی در سن و سال تو بودم حتی نمی دونستم فیلم بی ادبی یعنی چی ربات یک سیلی به پدر می زنه مادر: فراموشش کن عزیزم، اینقد به پسرت گیر نده ، به هر حال اون پسرته ربات یک سیلی به مامانه میزنه.

نظرات 1 + ارسال نظر
افسانه جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

خیلی بامزه وجالب بود
لابد فکر می کنید اگه ربات اینجا بود یه سیلی هم به من میزد ؟
مطمعن باش نمی زد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد